هـر شب وقتـی تنهـا میشــم... حس میکنــم پیش مـنــی
دوبـــاره گـــریــم میگیره... اِنگــار تـو آغــوش منــی
روم نمیشـــه نگــات کنــم... وقتی کـه اشک تـو چشمـامِ
تـو اینجـا نیستی پیش مـن...اِنگــار دستـات تـــو دستـامِ
بــارون میبــاره و تــورو...دوبــاره پیشـــم میبینــم
اشک تـو چشام حلقه میشه...دوبـــاره تنهــا میشینــم
قُل بــده وقتی تنهــا میشــم...بــازم بیــای کنــار مــن