سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنکه را دانش نیست، هدایت نیست . [امام علی علیه السلام]

تنها ترین عاشق -
نویسنده : تنها ترین عاشق
    

هـر شب وقتـی تنهـا میشــم... حس  میکنــم  پیش  مـنــی

 دوبـــاره  گـــریــم  میگیره... اِنگــار تـو  آغــوش  منــی 

روم  نمیشـــه نگــات کنــم... وقتی کـه اشک تـو چشمـامِ

 تـو اینجـا  نیستی  پیش مـن...اِنگــار دستـات تـــو دستـامِ

 بــارون  میبــاره  و تــورو...دوبــاره   پیشـــم   میبینــم

 اشک تـو چشام حلقه میشه...دوبـــاره   تنهــا   میشینــم

 قُل بــده وقتی تنهــا میشــم...بــازم  بیــای  کنــار  مــن


شنبه 86/11/13 ساعت 12:28 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

باز هم سلام . باز هم من اومدم با حرفهای قصه داری دلم.

چیه چرا تعجب کردی.چیه باز داری با خودت میگی باز این دیونه شروع کرد به نوشتن.

از نظر تو نوشتن جرم هستش.پس اگر این طور بود که دیگه هیچ کسی نمیرفت نویسنده بشه.

به نظرت حدث میزنی نوشته این بار  من چیه.

حتما باز هم میگی درباره عشق و عاشقی هستش.

اما نه این بار درباره وفاداری و صداقت هستش.چیزی که این روزها دیگه خیلی کم میان همدیگه اون رو احساس میکنیم.

واقعا دیگه میشه به کی اعتماد کرد.از نظر من به هیچی.کسی که یه بار بیاد وارد زندگیت بشه بعد بفهمی .....

واقعا همچین عشقی که نه معنی وفاداری و نه صداقت رو بدونه از نظرت به درد هم میخوره. غیر از اینکه یک تا 2 روز دوام بیاره خیلی هم شاهکار کرده.

نمیدونم متوجه مطالب من میشی یا نه . من فقط  این وبلاگ رو ساختم که با دست نوشته های خودم غم و قصه های خودم رو التیام بدم. تنها چیزی که منو اروم میکنه نوشت غم هام هستش.

غم هایی که نمیشه اونها رو باز گو کرد.

پس اگر نشه اون ها رو گفت پس نوشتن اونها خیلی راحتر از گفت اونهاست.

به خدا دیگه خسته شدم. از همه چی. احساسا میکنم زیادی هستم. احساسا میکنم رو این کره خاکی دیگه جایی ندارم که بشه لحظه ای نشست و به یک گوشه دل انگیز و قشنگ خیره شد.

دیگه به هیچکس اعتماد ندارم. یعنی از من سلب شده.هم اعتماد هم وفاداری و هم صداقت.

ولی امیدوارم شما که داری نوشته های من رو بخونی زره ای از وفاداری و صداقت تو وجودت باشه.

 


شنبه 86/10/1 ساعت 11:0 صبح
نویسنده : تنها ترین عاشق

سال به سال ، ماه به ماه ، و روزها همینطوری میان رو میرن. عمر میگذره و اصلا توجهی به گذراندن ایام نیست.

در شروع دست نوشته ام جا داره ماه مبارک رمضان رو به شما و خانواده گلتون تبریک بگم و امیدوارم که ماه پر خیر و پر برکتی برای تک تک دوستانم و عزیزان گلم باشه.

تا حالا چند بار واژه دوست داشتن رو از اطراف خودت، از نقل دوستانت یا دیگران شنیدی. تا حالا شده از ته دلت به عمق کلمه (دوستت دارم ) فکر کردی که معنی اون چیه؟ تا حالا شده کسی این کلمه رو به خودت بگه؟ شده تا حالا خودت این کلمه رو به کسی که واقعا دوستش داشته باشی گفته باشی.؟

از نظر من این کلمه تنها کلمه ای هستش که میتونه بین دو نفر یا چندین نفر رابطه محبت انگیزی ایجاد کنه. به طوری که به همدیگه وابسته بشن. همدیگرو دوست داشته باشن.این کلمه جادویی نهان از ته دل هستش که با گفتن هر حرفش حلقه یک دل رو به حلقه دل دیگه ای پیوند میزنه.

بارها و بارها  تو تنهایی خودم  حسرت شنیدن این کلمه رو کشیدم. البته من همه دوستانم ، همه خواهران گلم رو خیلی دوست دارم.و ممنون همه شما هستم که با نشستن پای دردو دل من و صحبت کردن با من منو از تنهایی  در اوردن. همه کسانی که صمیمانه دوستشون دارم.

میتونم بگم که دیگه تنهایی رو حس نمیکنم. چون با وجود خواهران مهربون و با محبتی مثل شما دیگه جایه هیچ غم و قصه ای تو دلم به جا نمیمونه. من همینجا از همه شما خواهرای گلم ممنونم و همینجا میگم که خیلی خیلی دوستتون دارم .


چهارشنبه 86/6/21 ساعت 1:12 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

اگر واقعا دیدی قشنگه نظر یادت نره

 

asemanebarone

من


پنج شنبه 86/5/11 ساعت 8:21 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

 


دوشنبه 86/3/28 ساعت 8:48 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

تو این دنیا ادم خیلی سخته وقتی که عاشق کسی بشه یا اینکه بخواد عاشق اون بشه بدونه که اونی که دوستش داره ماله یکی دیگه هستش. خیلی سخته وقتی بدونه اونی که همشیه ارزوشو داشته ماله نفر قبلی اون هستش.

همیشه تو کلوب واژه ای به نام نفر قبلی رو تو مبحث ها بازگو میکردند ولی اصلا اهمیت نمیدادم. ولی تازه میفهمم که ادم همیشه یک نفر قبلی هم داره.سخته ادم وقتی دلش شکست کسی نباشه با اون باشه و سخته اونی که خیلی دوستش داری ماله تو نباشه.

اصلا شاید من لیاقت اونی رو که باید باشه رو ندارم و اینکه اصلا شاید دوستم نداشته باشه که اینجوری راجب اون فکر میکنم. اینجاست که احساس میکنی دارند بهت ترحم میکنند. من از تنها چیزی که بدم میاد ترحم هستش و خیلی هم بیزارم.

اخه وقتی ادم میتونه عاشق بشه ، وقتی میتونه یکی رو دوست داشته باشه و بهش عشق بورزه دیگه تو این میون ترحم چه میتونه فایده داشته باشه. اصلا این ترحم چیه . چرا باید به اونی که اصلا دوستش نداری ترحم کنی. با این کارها فقط دل اون رو بیشتر میشکنی.

دیگه نمیخوام عاشق بشم . دیگه نمیخوام کسی و دوست داشته باشم و دیگه اصلا نمیخوام کسی بهم ترحم کنه .دیگه نمیخوام احساس دوست داشتن رو تجربه کنم و دیگه نمیخوام کسی بهم .......؟!؟!؟

من همیشه اخر نوشته هام میخوام این مطلب رو بگم ( اگر یکی رو دوست داری برو و براش یک شمع روشن کن تا همیشه به یادش باشی)


یکشنبه 86/3/20 ساعت 10:26 صبح
نویسنده : تنها ترین عاشق

غروب واقعا عجب حال و هوایی دارد...اصلا ادم رو شیفته خودش می کنه. نمیدونم چرا . شاید به خاطر اون حس غریبانه ای که داره یا به خاطر رنگ قرمز و نارنجی که داره هستش. ولی خوش به حال اونی که تو این زمان تو همین وقتی که خورشید غروب میکنه دلش پر از غم باشه . ناراحت باشه . غمگین باشه.

میدونی چرا؟؟؟؟ چون تو این مدت میتونه گریه کنه. اشک بریزه. کاری که شاید اصلا انجام دادن اون برای ما کار چندان راحتی نباشه. ادم وقتی ناراحت میشه ، وقتی دلش میگیره و وقتی که احساس کنه کسی اونو دوست نداره به ندرت میتونه گریه کنه؟؟؟ اصلا شاید نتونه . چون در اینجا محرکی نیست که اون رو به گریه بندازه.و محرک اون همون خورشید هستش و شاید هم بعضی چیز های ..... که ادم رو میتونه وادار کنه که گریه کنه.

زمانی که دلت گرفت ، زمانی که غم دلت زیاد شد. گریه کن. فقط با گریه کردن هستش که میتونی خودت رو سبک کنی .

واقعا خوش به حال کسی که میتونه گریه کنه. بعضی وقتها که دلم میگیره و اراحتم حس میکنم چیزی رو از دست دادم که سالها در کنارم بوده ولی اصلا نمیدونم اون چیه یا کی هستش. وقتی دلم میگیره و وقتی که ناراحتم یه گوشه ای میشینم به کارهام فکر میکنم . دلم سخت سخت به درد میاد. دلم درد میکنه. اونقدر غم تویه این دلم جمع میشه که از شدت تراکم میخوام گریه کنم اما هیچ محرکی نیست که بتونه یک قطره اشک از چشمم جاری کنه.

بعضی وقتها با خودم حرف میزنم . به خودم میگم ای کاش هیچ وقت به دنیا نمی اومدم. ای کاش هیچ وقت نمیفهمیدم که احساسی به اسم دوست داشتم و محبت کردن وجود داره که میتونه به قدری این احساس قوی باشه که حتی دل یک نفر رو بشکنه.

کاش چشم به جهان نگشوده بودم من کاش هیچوقت روشنایی فتاب رو بر چشمانم حس نمی کردم من

کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم من کاش ندیده بودم مهر زیبای محبت و دوست داشتن را من

واقعا چیست این معنی واقعی عشق چیست این عشق که دل ها رو ویران میکند

چه احساسی دارد این محبت چه دردی دارد این دوست داشتن

ولی یک چیز رو بگم. هر وقت عاشق کسی شدی برای اینکه همیشه اونو دوست داشته باشی برو زیارت گاه و شمعی رو به نیت اونی که دوستش داری روشن کن.

love


شنبه 86/3/19 ساعت 12:51 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

 

همیشه آنقدر ساده مرو و مگذر...

لااقل نگاهی به پشت سرت کن!!!

    شاید کسی در پی تو می دود و نامت را...

         با صدای بی صدایی فریاد میزند!!      و تو هیچوقت آنرا ندیده ای!!!

                       ------------------------------------------------------------------------------------------------

                    اگر من شاعرم ...شعرم تو بودی...

                                                             اگر من عاشقم ...عشقم تو بودی...

                       بمیرد آنکه دوری را بنا کرد...

                                                              مرا از تو...

                                                                    تو را از من جدا کرد....

 

 


یکشنبه 86/2/23 ساعت 10:15 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

کاش می شد از میان ژاله ها                   جرعه ای از مهربانی را چشید 

 در جواب خوبها جان هدیه داد                    سختی و نامهربانی را ندید

کاش میشد با محبت خانه ساخت             یک اطاقش را به مروارید داد

کاش می شد آسمان مهر را                    خانه کرد و به گل خورشید داد 
                                                     
کاش میشد بر تمام مردمان                      پیشوند نام انسان را گذاشت
 
کاش می شد که دلی را شاد کرد              بر لب خشکیده ای یک غنچه کاشت

کاش میشد در ستاره غرق شد                 در نگاهش عاشقانه تاب خورد

کاش می شد مثل قوهای سپید                از لب دریای مهرش آب خورد

کاش میشد جای اشعار بلند                      بیت ها راساده و زیبا کنم

کاش می شد برگ برگ بیت را                    سرخ تر از واژه رویا کنم

کاش میشد با کلامی سرخ و سبز              یک دل غمدیده را تسکین دهم

کاش میشد در طلوع باس ها                     به صنوبر یک سبد نسرین دهم

کاش میشد با تمام حرف ها                       یک دریچه به صفا را وا کنم

کاش میشد در نهایت راه عشق                  آن گل گم گشته را پیدا کنم


دوشنبه 86/2/17 ساعت 9:57 عصر
نویسنده : تنها ترین عاشق

با سلام .ببخشید کمی این بار دیر شروع به نوشتن کردم ولی حالا و از این به بعد خواهم نوشت. 

 می نویسم هر آنچه باید نوشت از   غم نخواهم گفت انچه خواهم نوشت

می نویسم من اشعاری از سرگذشت  از سرگذشت هر آنچه باید گذشت

می نویسم که دیگر تنهایی که چیست   حرف از خوشحالی و شادی بزن

می نویسم از از شاد بودن این دل من    که دوستان غمم دیگر گذشت

رفت از دلم بیرون این غمه سیاه    وقتی که رفت دلم خوشحال گشت

می نویسم از محبت و صفا   تا بدانی قدر این دو را تو را

می نویسم از اول از این محبت   گر نباشد دل نابود گشت

محبت چیزی دست نیافتی ست  خود باید برگردی به دنبالش

می نویسم بچه ها که عاشق تنها دگر تنها نیست

دگر این عاشق قصه ما    همه دوستش دارند به خدا

یک فرشته دارد به چه ماه     دوره سرش میگردد چو ماه

ای عاشق تنهایه ما تمام شد آن همه تنهایی ها

خوب دگر چه خواهی تو     همه دوست دارند تو را

از تمام دوستانم به خصوص یک نفر خیلی تشکر میکنم . دوستان برای من دعا کنید. مرسی.


یکشنبه 86/2/2 ساعت 8:33 صبح
<      1   2   3   4      >

فهرست
34022 :کل بازدیدها
21 :بازدید امروز
2 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
تنها ترین عاشق -
تنها ترین عاشق
عاشقی تنها هستم.
حضور و غیاب
لوگوی خودم
تنها ترین عاشق -
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان



لینک دوستان
بچه شب
آوا
سکوت سرخ پاییز
چشمان منتظر
زندگی با وجود او زیباست
پرو2000
مینا تنهای تنها
شیطونک
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
طیبعت زنده
کاش میشد
خانوم گل
رقص عرفانی
دختری از نسل آریا
سارای همه
فاشیون آرت کلوب
ذکریات

ماندانا
آوای امید
سپیده
متن های عاشقونه برای عاشقان تنها
یاسی جون
یونسنگ
سلام بر هستی .
یاداشت های تک ستاره
یاداشت های تک ستاره
جک و اس ام اس
این صدای من نیست
عاشق بی صدا
غم تنهایی
اشتراک
 
آرشیو
زمستان 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
طراح قالب